شناسهٔ خبر: 125773 - سرویس تاریخ
نسخه قابل چاپ منبع: هفته نامه نماینده

خاطره خوانی؛

لیبی چگونه فریب خورد و خلع سلاح شد!

البرادعی

«نماینده» / «محمد البرادعی»، مدیرکل سابق آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در خاطرات خود با عنوان «عصر فریب»، تجارب خود در مذاکرات با مقامات کشورهای گوناگون به خصوص لیبی را بازگو می‌کند. «قذافی» در آن سال‌ها به امید آنکه می‌تواند با عقب‌نشینی از مواضع سابق، رضایت غرب به ویژه آمریکا را جلب کند؛ در عرصه‌های حساس بازبینی در سیاست‌ها را آغاز و تشدید کرده بود.  البرادعی در خاطرات خود از دیپلماسی اتمی در دوران خیانت سخن می‌گوید و حال و روز کشورهایی را تصویرگر می‌شود که به وعده‌های قدرت‌ها اعتماد کرده و دست از حقوق خود و فعالیت‌هایشان کشیدند ولی نه تنها چیزی به دست نیاوردند بلکه دوران افول را تجربه کرده و به قهقرا رفتند.

البرادعی دربارة تصمیم لیبی برای همکاری با آژانس و غرب به ویژه آمریکا به امید رسیدن به رشد اقتصادی مطلوب در خاطرات خود می‌نویسد: «با همکاری کامل و دائم لیبی مسیر هموار شد، آمادگی آنها برای تأمین اطلاعات و دسترسی باعث شد بازرسی فنی برای بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به صورت نیروبخشی درست انجام شود، معتوق به صورت دوره‌ای و منظم برای دیدن من به وین می‌آمد تا اطمینان دهد که بازرسی‌ها طبق برنامه پیش می‌رود و مسائل حل نشدة معوق را برطرف می‌کند. این یک تغییر نیرو بخش و امیدوار کننده نسبت به تجربیات ما در عراق، کره شمالی و ایران بود. پایان ژانویه، بازرسان آژانس بخش وسیعی از کار بسیار حساس بازرسی اتمی را تکمیل کرده بودند و به زودی پس از آن، یک بخش وسیع از تجهیزات چرخة سوخت اتمی پیاده شد و طبق توافق لیبی و آمریکا به ایالات متحده منتقل شد. ۲۳ فوریه برای به‌روز رسانی به طرابلس بازگشتم. هتلی که در آنجا اقامت داشتم مملو از انواع شرکت‌های غربی بود. این جمله دهان به دهان می‌گشت: «به زودی تحریم‌ها برداشته خواهد شد و درهای لیبی رو به تجارت باز می‌شود.» به ویژه متوجه حضور پررنگ نمایندگان شرکت‌های نفتی شدیم که به امید دسترسی به منابع طبیعی قابل توجه لیبی در آنجا حاضر بودند. با گوش دادن به سخنان مقامات لیبی که سعی داشتند با تغییرات سریع در بسیاری از جبهه‌ها دست و پنجه نرم کنند، نمی‌توانستم از این احساس رها شوم که آنها در خطر سوء استفاده قرار دارند.»

ر.ک. عصر فریب، خاطرات محمد البرادعی، مترجم: فیروزه درشتی، چاپ دوم، صفحة ۱۷۶

 

نظر شما